پیوندهای مفید

دنبال کننده ها

با پشتیبانی Blogger.
سنت کلمنت

وحشتناک‌ترین شهادتها در قرون اولیه مسیحیت+تصاویر
وقتی که سناتور دید تمام تلاشها در راه اغفال کردن این دختر با اعتقادهای مسیحی‌اش در تضاد است، او را زن شیطانی خواند و او را مورد شکنجه قرار داد. یکی از آنها و البته وحشتناک‌ترینشان این بود که دستور بریدن....
 
 شهادت‌های زجرآور دوران اولیه مسیحیت
مسیحیان در قرون اولیه مسیحیت بخصوص در زمان امپراطوری روم به خاطر اعتراف به ایمانشان بسیار مورد آزار و اذیت قرار گرفتند. به خاطر پافشاری بر اعتقادات مذهبی‌شان تا سرحد مرگ شکنجه شدند. (بسیاری از این مرگها برای افراد دیگر الهام بخش و  به شهرت مذهب کاتولیک افزود، اگرچه تعدادی از این داستانها سندیت تاریخی نداشته و شاید افسانه ای بیش نباشند)

1. قدیس هیپولیتوس: با  اسب بدنش را به دو نیم کردند
 
قدیس هیپولیتوس

قدیسی به نام هیپولیتوس در اصل «شهیدنمایی» متعلق به قرن سوم در روم بود. اسم او در «افسانه طلایی» مطرح شد؛ طبق این افسانه او سربازی بود که در شکنجه کردن و آزار و اذیت قدیس لاورنس شرکت داشت، اما بعدها به خاطر همین قدیس دین خود را تغییر داده و به مسیحیت گروید. به همین خاطر او را محکوم کرده و بدنش را به اسبها بسته و با کشیدن به کمک اسبها بدنش را تکه تکه کردند
روز عید او: 13 آگوست (30 آگوست در شرق)

2. قدیس ایگناتیوس از آنتیوچ: او را محکوم کرده که در کلوسئوم توسط شیرها خورده شود.
 
قدیس ایگنیاتوس

ایگناتیوس از آنتیوچ مشهور به تئوفوروس که در زبان یونانی به معنی «خدمتکار خداوند» می‌باشد به احتمال زیاد مرید و پیرو سنت جان نویسنده انجیل بوده است او موفق به کسب کردن مقام اسقفی آنتیوچ شد و به مدت چهل سال این مقام را حفظ کرد. در عین حال هم به هر طریقی سعی می‌کرد خودش را به عنوان یک کشیش و روحانی نمونه به اثبات برساند و بالاخره زمان حکومت تراژان امپراطور قانونی وضع کرد که طی آن افراد مسیحی اگر به طور رسمی‌ گزارش می‌شد، به مرگ محکوم می‌شدند. البته امپراطور مرد رئوفی بود، منتها به خاطر قدرشناسی‌اش به خدایان غیرمسیحی که پیروزی‌هایش در داسیانس و سیتیانس را مدیون آنها می‌دانست، اجازه مرگ مسیحیانی که که به طور آشکارا به الوهیت این خداها اعتراف نمی‌کردند را صادر می‌کرد.
طبق این افسانه تراژان دستور مرگ ایگنیاتوس را صادر کرد. بنابراین او دستگیر و به روم فرستاده شد؛ در آنجا هم کلوسئوم را پر از حیوانات وحشی کرده بودند. او در 20 دسامبر روز آخر بازیها و قبل از اینکه نامه امپراطور به مامور اجرایی برسد، به کلوسئوم رسید و با دستور مامور اجرایی زندانبان با عجله به کلوسئوم رفته و شیرهای درنده را آزاد کرد، این حیوانات هم بلافاصله ایگنیاتوس را دریده و کشتند.
روز عید او: 1 فوریه

3. سنت لاورنس: او را به سیخ کشیده و زنده زنده کباب کردند
 
سنت لاورنس

سنت لاورنس یکی از هفت خادم مشهور  کلیساهای قرون اولیه مسیحیت بود. 6 خادم دیگر همه توسط امپراطور والریان در 16 آگوست 258  دستگیر و به کام مرگ فرستاده شده بودند. در آن زمان هم سرکوب و فشار بر روی مسیحیان خیلی شدید بود، تعداد زیادی از آنها یا به روم فرار کرده و یا مرده بودند.
بایگان‌ها و کتابدارها تصور می‌کردند که لاورنس  لیست تمام اعضای کلیسا و نیز جایگاه تمام گنجینه‌های پنهانی افسانه طلایی متعلق به واتیکان را می‌داند. سربازان امپراطور والریان او را دستگیر کرده و بهش گفتند که تمام ثروت کلیسا را رو کند! و به او فقط دو روز مهلت دادند تا تمام گنجها را به ساختمان امپراطوری بیاورد. لاورنس هم تمام مسیحیان مریض، یتیم و یا معلول را در روز موعد نظر جمع کرده و به کاخ امپراطوری برد و به امپراطور که مات و مبهوت مانده بود گفت: «اینها گنجینه‌های کلیسا هستند»
 
طبق این روایت برای تلافی این گستاخی لاورنس را به سیخ کشیده و در مکان باسیلیکا دی سان لورنزو در روم به آرامی‌ روی آتش کباب کردند، به این امید که شاید او به طور علنی از مذهبش دست کشیده و اسامی ‌مسیحیان ثروتمند را فاش کند. به خاطر این اتفاق اغلب برای زنده کردن یاد و خاطره لاورنس و یادآوری رفتار فاجعه آمیزی که بر او گذشت از نماد سیخ کباب پزی استفاده می‌کنند.
اگرچه در واقع سر قدیسن لاورنس را از بدنش جدا کردند و او کباب نشد، اما به هر جهت افسانه‌های مربوط به پخته شدن قوی تر از واقعیت امر بود. به همین خاطر سنت لاورنس را فرشته حامی غذاها می‌دانند. داستان مشهور دیگری هم هست که می‌گوید لاورنس در آرزوی این بود که مسیحیت را در بهشت به آغوش بگیرد و به خاطر همین از درد ناشی از سوختگی گله نمی‌کرد و انقدر شجاعت داشت که به مامورین می‌گفت: «من را برگردانید، این سمتم خوب پخت!!»شجاعت و بزرگی سنت لاورنس و بسیاری از مسیحیان دیگر باعث شد ارزش و منزلت مذهب مسیحیت در روم زیاد شده و بعداز مرگ لاورنس عده بسیار زیادی به مسیحیت گرویدند.
روز عید او: 10 آگوست

4.
قدیسه آگاتا از سیسیلی: سینه‌های او را بریدند!
 
قدیسه آگاتا
 
قدیس آگیودا، فرشته حامی گوآم  دختر یکی از خانواده‌های سرشناس و با زیبایی فوق‌لعاده بود که سناتوری به اسم کوانتیانوس عاشقش شده بود و مدام تعقیبش می‌کرد. در نهایت دختر جوان پیشنهادهای او را می‌کرد و وقتی که سناتور دید تمام تلاشهایش در راه اغفال کردن این دختر با اعتقادهای مسیحی آگاتا در تضاد است، او را زن شیطانی خواند. سپس کوانتیانوس او را مورد شکنجه و آزار و اذیت وحشتناک و مختلفی قرار داد. یکی از آنها و البته وحشتناک‌تینشان این بود که دستور بریدن سینه‌های او را صادر کرد. او تبدیل به شخصیت ویژه قدیسهای قرون وسطی شد. باوجود این گفته شده که آگاتا با تصویر سنت پیتر که به طرز معجزه آسایی او را بهبود بخشید آرام می‌گرفت. ولی بالاخره عاشق تحقیر شده او ار محکوم به مرگ به روش سوزاندن در آتش کرد.
باوجود این به خاطر یک زمین لرزه اسرارآمیز او از مرگ نجات پیدا کرد و بعدها به دلیل ظلم‌ها و بدرفتاری‌هایی که در زندان با او می‌شد جان سپرد.
روز عید این قدیسه 5 فوریه برگزار می‌شود و او را در مقام قدیسه حامی‌ بیماران سرطان سینه گرامی‌ می‌دارند.

5. قدیس بارتولومئو: زنده زنده پوستش را کندند.
 
مجسمه بارتولومئو

یکی از حواریون مسیح، بارتولومئو را بیشتر با نام ناتانائیل حواری مسیح می‌شناسند. البته شهرت او کمتر با فعالیتهای او به عنوان یک حواری ارتباط دارد و بیشتر این شهرت به به انجیل جان که در مورد اولین ملاقات ناتانائیل با مسیح است مربوط می‌شود. بعد از رستاخیز مسیح می‌گفتند که او قبلا در هند و ارمنستان سخنرانی کرده بوده و در روایاتی هم گفته شده که به خاطر امتناع کردن از پرستش خدایان او را زنده زنده پوست کنده و سر و ته به صلیب کشیدند. این نوع شکنجه باعث شد او را به عنوان قدیس حامی ‌دباغان برگزینند.
میکل آنژ هم در نقاشی «داوری واپسین» قدیس بارتولومئو را با پوستهای آویزان شده از بازوهایش نشان داده است.

وحشتناک‌ترین شهادتها در قرون اولیه مسیحیت (2)
بنابراین به جای این کار باید عفت و پاکدامنی او مورد تهدید قرار می‌گرفت. به هیمن دلیل اگنس را برهنه کرده و به زور به خیابانها کشانده و به...

مسیحیان در قرون اولیه مسیحیت بخصوص در زمان امپراطوری روم به خاطر اعتراف به ایمانشان بسیار مورد آزار و اذیت قرار گرفتند. به خاطر پافشاری بر اعتقادات مذهبی شان تا سرحد مرگ شکنجه شدند. (بسیاری از این مرگها برای افراد دیگر الهام بخش و  به شهرت مذهب کاتولیک افزود، اگرچه تعدادی از این داستانها سندیت تاریخی نداشته و صرفا افسانه ای بیش نیستند)

6.  پاپ سنت کلمنت: او را به لنگر بسته و به دریا پرتاب کردند
 
سنت کلمنت

در مورد زندگی سنت کلمنت اطلاعات خیلی کمی ‌در دسترس است (92 تا 101 بعد از میلاد) طبق لیست قدیمی‌ترین اسقف‌ها‌ی روم او سومین وارث کلیسای سنت پیتر روم بود. او در سال 96 بعد از میلاد نامه‌ای به اسم کلیسای روم برای کورنتیان به خاطر برخورد کردن با آسیب‌ها‌ و خرابیهای کلیسای کورنت نوشت.  این نامه اولین نمونه عینی نامه نگاری کلیسای روم محسوب می‌شد و بسیار مورد ستایش واقع شد، چرا که در قرن دوم این نامه همراه با کتابهای مقدس به طور علنی در کورنت خوانده شد.
سنت کلمنت قبل از اینکه به دستور امپراطور تراژان به شبه جزیره  کریمه تبعید شود، تعدادی از شهروندان عالی رتبه آن منطقه را به کیش مسیحیت دعوت کرد.  در تبعید هم به فیض معجزه‌ها‌ توانست هزاران نفر را به مسیحیت دعوت کند. بعد از این واقعه بود که که تراژان دستور داد کلمنت را با یک لنگر آهنی در دریا و به کام مرگ بیندازند.
در حدود سال 868 پس از میلاد سن کیریل تعدادی استخوان انسان همراه با یک لنگر پیدا کرد و اعتقاد داشت این استخوانها متلعق به سنت کلمنت هستند. پس آنها را به رم برده تا در باسیلیکای سنت کلمنت در کنار استخوانهای سنت ایگناتیوس قرار دهد.
روز عید او 23 نوامبر است.

7. قدیسه اگنس اهل روم: او را به یک فاحشه خانه فرستاده و بعد دستور سوزاندنش را صادر کردند.
 
او را با نام قدیسه اینس (یا سانتا اینز)  هم می‌شناسند، قدیسه اگنس عضو یکی از خانواده‌ها‌ی اشرافی روم در سال 291 به دنیا آمد و در یک خانواده مسیحی بزرگ شد. او در سن 12 سالگی دوره امپراطوری روم شرقی امپراطور دیوکلتیان در 20 ژوئیه سال 304شهید شد. پدر و مادرش کافر و بت‌پرست بودند، اما او از دایه و پرستارش که خیلی بهش نزدیک بود در مورد مسیح و انجیل شنیده بود.
فوکوس پسر سمپریونیوس یکی از حکمرانان رومی‌الاصل از عاشقان ثروتمند اگنس بود. او هدایای گران قیمت مثل جواهرات برای اگنس می‌خرید. اما اگنش اظهار عشق او را رد کرده و می‌گفت: «من همسر فرد محبوبی هستم بسیار بزرگتر و قدرتمندتر از تو.»
 
فوکوس تحقیر شده بعدها فهمید که اگنس مسیحی شده و این موضوع را به اطلاع پدرش رساند. سمپریونیوس در مورد کیش و مذهب اگنس از او سئوال کرد و اگنس خیلی راحت و علنا به ایمانش به مسیح اعتراف کرد. پس دستور داد که اگنس را به معبد وستا برده تا او برای خدایان قربانی بدهد، اما اگنس سرسختانه با هرگونه سازش با خدایان پیش از مسیحیت مخالفت کرد.
و در آخر تهدید به مرگ هم روی او تاثیر نگذاشت (برخی منابع می‌گویند که قانون روم در آن زمان اجازه اعدام دختران باکره را صادر نمی‌کرد) بنابراین به جای این کار باید عفت و پاکدامنی او مورد تهدید قرار می‌گرفت. به هیمن دلیل اگنس را برهنه کرده و به زور به خیابانها کشانده و به فاحشه خانه بردند. در همین حین در حالیکه اگنس در حال دعا خواندن بود به طرز معجزه آسایی موهایش شروع به بلند شدن کرده و مثل محافظی برای نجابتش تمام بدنش را پوشاند. طبق این افسانه او در فاحشه خانه هم ترتیبی داد که باکره باقی بماند.
بعد از این جریان او را به جرم فاحشه بودن دستگیر کرده و دست بسته برای سوزاندن به سمت چوبه دار بردند، ولی پشته‌ها‌ی چوب آتش نمی‌گرفت و پس از آن جلاد شمشیرش را بیرون کشیده و سر او را از تنش جدا کرد (یا در گلوی وی فرو برد). به خاطر اینکه اگنس هم بسیار جوان و هم معصوم بود، این اتفاق حتی مردم بت پرست تشنه به خون حاضر در جمعیت را هم شگفت زده کرد. بنابراین مرگ او موج جدید از همدلی و همفکری بین مسیحیان به وجود آورد  و نیز باعث شد تعداد زیادی به دین مسیحیت ایمان بیاورند.
روز 21 ژوئیه به عنوان روز عید اگنس جشن گرفته می‌شود.

8. قدیس سباستین: او دو بار شهید شد
 
قدیس سباستین

قدیسهای بسیار کمی ‌در طول تاریخ مانند قدیس سباستین دارای قدرت و نیروی فوق‌العاده بودند که حتی در تخیل هنرمندان نیز نمی‌گنجد. او مامور اجرایی ارتش امپراطوری روم و نیز فرمانده نیروهای امنیتی تحت نظر امپراطور دیوکلتیان  در قرن سوم بعد از میلاد بود. در دوره‌ای که امپراطور مسیحیان را شکنجه می‌داد، سباستین زندانیان مسیحی را دلداری داده و با استفاده از موضوع زندان سربازان و یکی از حاکمین را به دین مسیحیت دعوت کرد. بعد از مشخص شدن خیانت او دیوکلتیان به تیراندازان دستور داد به سویش تیر پرتاب کنند. اما او از این حادثه جان سالم به درد برد و بعد از بهبود یافتن دوباره به سوی دیوکلتیان که دستور مرگش را صادر کرده بازگشت تا موعظه اش کند. او بعدا سال 288 بعد از میلاد در روم شکنجه و به شهادت رسید.
چون سباستین خودش فکر می‌کرد که با همان تیرها کشته شده و وجود خارجی ندارد و بعدها که دوباره توسط همان امپراطوری که دستور تیراندازی به او را صادر کرده بود کشته شد، بعضی اوقات می‌گویند که قدیس سباستین دو بار به شهادت رسیده است.

9. قدیسه کاترین: دستور داده شد که بدنش را با چرخ خرد و متلاشی کنند.
 
قدیسه کاترین

قدیسه کاترین اهل اسکندریه دختر کوستوس حاکم اسکندریه بود. او بعد از اینکه چیزهایی در مورد مسیحیت و غسل تعمید شنید تصمیم گرفت مسیحی شود. گفته شده که او امپراطور روم یعنی ماکسنتیوس امپراطور آن دوره را ملاقات کرده و سعی داشت که او را متقاعد کند که در کارهایش و آزار و اذیت کردن مسیحیان اشتباه رفتار می‌کند. او در دعوت کردن همسر امپراطور به دین مسیحیت موفق شد و باعث شد تعداد زیادی از مردان عاقلی که امپراطور برای بحث کردن با او فرستاده بود به دین مسیحیت ایمان بیاورند، که بعدا تمام آن مردان نیز به شهادت رسیدند. منتها بعد از اینکه امپراطور احساس کرد در بحث و مجادله با کاترین شکست خورده او را به زندان انداخت و وقتی هم دید مردم برای دیدن او می‌آیند دستور داد با چرخهای کشنده او را بکشند. (این چرخ همانطوری که انتظار می‌رفت چرخ یک گاری بزرگ چوبی با پره‌ها‌ی زیاد شعاعی بود، اما همیشه از یک چرخ استفاده نمی‌شد. در برخی موارد فرد محکوم را به زیر چرخ انداخته و بعد با یک چماق یا گزر آهنی او را مجروح می‌کردند و نیز شکافهایی در چرخ وجود داشت که به چماق امکان عبور و حرکت می‌داد). در افسانه ای گفته شده که چرخ به محض تماس پیدا کردن با بدن او شکست و بنابراین او را گردن زدند.
با همه این احوال به دلیل کم بودن اطلاعات تاریخی، شواهد خیلی کمی‌ برای تایید کردن چنین افسانه‌ها‌ی وجود دارد.
اغلب کلیساهای مسیحی 25 نوامبر را روز عید او دانسته و این روز را جشن می‌گیرند.

10. قدیسه سیمفوروسا: او را به رودخانه انداخته و بعد 7 فرزندش را کشتند.
 

سیمفوروسا بیوه ژتولیوس و مادر 7 فرزند در تیبور زندگی می‌کرد. وقتی که امپراطور‌ ها‌دریان ساختن کاخ باشکوهش در تیبور را تمام کرد و تصمیم به پیشکش کردن قربانی گرفت، این جواب را از خدایان دریافت کرد: «زن بیوه سیمفوروسا و پسرهایش با کمک گرفتن از خدایشان مایه آزار و اذیت ما شده‌اند. اگر او و پسرهایش را قربانی کنی، ما بهت قول می‌دهیم که تمام چیزهایی که می‌خواهی را بهت بدهیم.» پس وقتی تلاشهای امپراطور برای راضی کردن سیمفوروسا و پسرهایش برای قربانی شدن در پیشگاه خدایان به ثمر نرسید، دستور داد که اورا به معبد هرکول آورده و بعد از شکنجه‌ها‌ی فراوان و با بستن یک تخته سنگ به گردنش او را به رودخانه انداختند. روز بعد امپراطور 7 پسرش را احضار کرده و دستور داد که آنها را به هفت تیرکی که دور معبد هرکول برای آنها افراشته بود بستند. پس هر کدام از آنها را به نوعی آزار داده و به قتل رساند. گلوی کریسینس، سینه ژولیان و قلب نمسیوس را شکافتند. پریمیتیووس از ناحیه ناف، ژاستینوس از ناحیه کمر و استراکتیوس (استاکتیوس) از ناحیه پهلو مورد آسیب و جراحت واقع شده و بدن ایوجنیوس را از بالا به پایین شکافته و به دو نیم کردند. و در آخر هم اجساد آنها را در یک گودال یا خندق عمیق انداختند.
کلیسا 18 جولای را به نام روز عید این خانواده جشن می‌گیرد.