پیوندهای مفید

دنبال کننده ها

با پشتیبانی Blogger.
دکتر منوچهر هزارخانی
اين كه رژيم ولايت فقيه كه هنوز- و اتفاقاً بيش از هر وقت ديگر- خواب امپراتوري اسلامي را مي‌بيند آيا فناوري هسته‌يي را براي توليد برق مي‌خواهد يا براي ساختن سلاح اتمي، ديگر صورت مسأله نيست. حالا خود سردمداران رژيم هم به صراحت يا با اشاره هر روز مي‌گويند و تكرار مي‌كنند كه تسلط بر فناوري هسته‌يي به آنها مصونيت مي‌بخشد. اين هم كه نفس تسلط بر فناوري هسته‌يي مصونيت بخش نيست بلكه كاربرد آن در زمينه نظامي يعني خلاصه توليد سلاح هسته‌يي مي‌تواند خصلت بازدارندگي داشته باشد و بنابراين نوعي مصونيت به دارنده‌اش بدهد،


مطلبي نيست كه هيچ كس از آن خبري نداشته باشد، منتها رژيم آخوندي از اقرار به آن طفره مي‌رود و بحث را به پيچ‌و‌تابهاي حقوقي «حق مسلم ماست» مي‌كشاند تا حواس را پرت كند. در يك بحث جدي بايد به اين سؤال پاسخ داد كه رژيم سلاح هسته‌يي را براي چه مي‌خواهد؟ يك فرض اين است كه بلند پروازي رژيم ابعاد جهاني به خود گرفته است، يعني مي‌خواهد به عنوان ابر قدرتي تقريباً آسيب‌ناپذير در برابر قدرتهاي غربي قد علم كند و به عنوان ام‌القراي اسلام يا محور اتحاد كشورهاي فقير يا هر تصور جنون ‌آميز ديگر، حاكميت تروريستي و ارتجاعيش را بر بخش نسبتاً بزرگي از جهان برقرار كند. اعمال وحشت‌آفرين عاملان رژيم در عراق و ياوه‌گوييهاي تحريك‌آميز احمدي‌نژاد مي‌خواهند القأ‌كننده چنين فرضي باشند. 

فرض ديگري كه به ويژه از سوي حاميان و همدستانش در عرصة جهاني، عنوان مي‌شود اين است كه خواست رژيم در وهلة نهايي تضمين بقاي خود در جهان پر تلاطم است و همة ادا و اطوار و عروتيزهاي سردمدارانش در دورة اخير براي برآورده كردن همين خواست است. اين دو فرض با آن كه از دو موضع متضاد - يكي اعتقاد به قدرت و ديگري به ضعف رژيم- برمي‌خيزد، در حالت خاصي برهم منطبق و با هم يكي مي‌شوند: در حالتي كه فقط به شرط ابرقدرت شدن رژيم بتواند به حياتش ادامه دهد، وگرنه بايد برود. بعيد نيست كه رژيم خود را در چنين موقعيتي احساس كرده كه به سياست « استشهادي» همه يا هيچ روي آورده است.

اما اگر در برخورد تبليغاتي با قدرتهاي غربي غالباً به روش رجزخواني خود‌ستايي و تحقير حريف متوسل مي‌شود تا از مزاياي مصرفش در داخل برخوردار شود، در برخورد با جامعه ايراني، روش مظلوم‌نمايي و «مليت‌خواهي» را در پيش گرفته تا از مزاياي تبليغاتيش در خارج سوءاستفاده كند. رژيمي كه امام شيادش در آغاز كار مصدق را «استخوان پوسيده‌يي مي‌خواند كه ”از اسلام سيلي خورد“»، حال زمامداران بي‌آبرو و منفورش پافشاري خود براي دستيابي به سلاح هسته‌يي را با ملي كردن صنعت نفت توسط دكتر مصدق قياس مي‌كنند و با وقاحت تمام به خاطرة سمبل ملي تاريخ معاصر ما متوسل مي‌شوند تابه خيال خام خود افكار عمومي ايرانيان را بفريبند و آنها را با تزريق آمپول مهين‌پرستي كاذب به پشتيباني از سياستهاي ضد انساني و ضد مردمي خود بكشانند.

ظاهراً وظيفه عاجلي كه به تمامي پادوها، دلالان و كار چاق‌كنهاي رژيم در سراسر جهان واگذار شده، ترتيب دادن همين نمايشهاي تهوع‌آور« ملت گرايي» فقاهتي است.

ناگفته پيداست كه بايد كالاي بنجل اين فروشندگان «اسلام عزيز» در بسته‌بندي «ملي-ميهني» را بر سرشان كوبيد. من تصور نمي‌كنم انجام وظيفة مبلغان بهره‌مند از خوان يغماي آخوندي از هر قماشي- از پادو مطبوعاتي تا محقق و جامعه شناس و اقتصاددان و استاد و كارشناس و...-، خلاصه همه كساني كه تلاش مي‌كنند تا «ملت» را يكپارچه پشتيبان دولت جلوه دهند و به افكار عمومي بقبولانند، آسان يا حتي ممكن باشد، چون ميهن‌دوستان واقعي و ملت گرايان اصيل بهتر از هر كس مي‌دانند كه دولتي كه با ترور و سركوب و جنايت در مسند قدرت مانده، نمايندة ملت نيست، دشمن ملت است؛ بنابراين وظيفه اول آنها ساقط كردن اين حكومت جبار و نامشروع است تا راه براي بيان اراده ملت باز شود