حسن حبیبی
به نظر میرسد که اخیرا به برخی ها از "غیب" نداهایی رسیده که گوئیا مجاهدین زیر ضرب از ما بهتران هستند و "داستانشان تمام است " و لذا وقت آن شده که بساط دکان های ورشکسته را از نو پهن کنند.
از این روست که از چندی پیش سر وکله مدعیان رنگارنگ مجددا اینجا و آنجا پیداشده و هرکس به فراخور دنائت ،فرصت رابرای لگد زدن به مجاهدین زیر تیغ، بیشتر مغتنم میشمرد.
در این میان ،وبییست سال پس از اینکه آدمکشان خمینی دکتر کاظم رجوی را در مقابل خانه اش سوراخ سوراخ کردند، حسین باقرزاده به یکباره از خواب زمستانی بیدار شده تا با سوءاستفاده ازفقدان زنده یاد عالمتاج کلانتری ،و در حالیکه هنوز اب کفنش خشک نشده ،مدعی شود که دکتر کاظم "دکان حقوق بشری" را که او در سال 50 درست کرده بود با "دوز وکلک" از دستش در آورده است.
واقعا که بیمایگی و فرصت طلبی و ورشکستگی سیاسی نهفته در این ادعای حقیرانه ایشان که با آمیزه ای از خرمرد رندی نیز همراه است ، گوی سبقت را از مدعیان پیشین نیز برده است.
وی ابتدا چهره ای تاریک از" دهه خشن چریکی شکست خورده پنجاه" که آدم را به یاد حرف های نصیری و ساواک شاه میاندازد، ترسیم میکند. سپس با یک روضه سوزناک "جان به در بردن" حضرتش از دست خشونت های درونی مجاهدین !!وایستادگی دو ساله در برابر رهبری خشن مجاهدین!! ،آکاهانه رطب و یابس را بهم میبافد تا در برابر نسل جوان و بی اطلاع امروز خلط مبحث کند و رهبری امروز مجاهدین را به وقایع آن دهه و کودتای پیکار و فجایع شهرام و بهرام بچسباند تا دست آخر به سنت دایی جان ناپلئون با تاسیس یک باب "دکان جهانی حقوق بشر فروشی"از نوع "مسالمت آمیز" خود را ناجی یکه تاز ملت ایران معرفی کند.
بعد هم از سر لطف و عطوفت خانم کلانتری و دکتر رجوی را شریک خود میکند که گویا دکتر هم مغازه پر رونق اورا بالا میکشد والبته اوهم از سر مناعت چهل سال سکوت میکند ودر برابر این ظلم دم بر نمی آورد!!!
آیا بر این همه یاوه به غیر از توهین به شعور مردم و لگد مال کردن ارزش های انسانی میتوان نام دیگری گذاشت ؟
آیا میتوان به کسی که نزدیک به چهل سال از عمرش را وقف افشای جنایات دو دیکتاتوری کرده و تلاش های شبانه روزی اش در سازمان ملل برای بی آبروو محکوم کردن پیاپی رژیم آخوندهاطی 7 سال متمادی اورا به محبوب ترین چهره ماندگار مدافع حقوق بشر تبدیل کرده بود ، تا جایی که ارکان رژیم را تا بالاترین سطح به لرزه انداخت و برای ترورش سه تیم کشتار همزمان به ژنو اعزام کردند تا حتی به بهای کشتار تمام خانواده اش اورا از سر راه بردارند،اینچنین ناجوانمردانه تاخت و بعد هم ادعای انسانیت و حقوق بشر کرد؟
باقر زاده مبارزه سیاسی را با تجارت اشتباه گرفته واز همین روست که مبارزه اعضای خانواده اش (که اتفاقا مجاهد هم هستند) را دستمایه دکانداری خود میداند (آدم یاد حزب اللهی هایی میافتد که زمان جنگ برسر کوپن بچه های کشته شده شان چانه میزدند). لذا طلبکارانه و گستاخانه به ساحت کسی که به قول خودش" تاریخ مبارزه برای حقوق بشر" را با خون خودش نوشت بی حرمتی میکند.
باقر زاده هرگز نمیفهمد که کارنامه حقوق بشری دکتر کاظم رجوی نیازی به"حمایت " این و آن ندارد. او خود آبروی حقوق بشر است .حقوق بشر دکترکاظم آن است که خود ببوید نه آنکه "نوام چامسکی" بگوید.آن نوع حمایت ها ارزانی دکان های دو نبش شما باد. دکتر کاظم خود سمبل حقوق بشر بود.نوع بودن بی پروا و خروشیدنش و خندیدن و گریستنش و زندگی کردن و در آخر پرواز کردنش عین حقوق بشر بود.
برای فهم بزرگی وشکوه او وحقوق بشری که او مدافعش بود، کافی است کمی به خودتان نگاه کنید تا واقعیت را ببینید.
بزرگترین دشمن تاریخ و مردم ایران ناگزیر شد که برای ساکت کردن اوومبارزه حقوق بشری او، به قلب اروپا لشکر کشی کند. در آخر هم با گلوله ای که پیش از عبور ازقلبش از قران کوچکی عبور کرده بود، به خاک افتاد تا در کنار حسین بن علی، محبوبترین و مظلومترین قهرمان شیعه برای همیشه بیارامد.
و شما اینجا ،دراینسوی دنیا و در پایانی نمور و موریانه خورده ، با آخوندهای منفور همگام شده اید تا یاد و خاطره شکوهمند شهید بزرگ حقوق بشر مردم ایران رابه پلشتی های خود بیالایید وتا شاید کار ی را که آخوند ها هرگز قادر به انجام آن نبوده و نیستند به انجام برسانید. چه دکان ورشکسته ای دارید آقا وچه کسب شرم آوری.ارزانی خودتان باد.
27 فوریه 2012
به نظر میرسد که اخیرا به برخی ها از "غیب" نداهایی رسیده که گوئیا مجاهدین زیر ضرب از ما بهتران هستند و "داستانشان تمام است " و لذا وقت آن شده که بساط دکان های ورشکسته را از نو پهن کنند.
از این روست که از چندی پیش سر وکله مدعیان رنگارنگ مجددا اینجا و آنجا پیداشده و هرکس به فراخور دنائت ،فرصت رابرای لگد زدن به مجاهدین زیر تیغ، بیشتر مغتنم میشمرد.
در این میان ،وبییست سال پس از اینکه آدمکشان خمینی دکتر کاظم رجوی را در مقابل خانه اش سوراخ سوراخ کردند، حسین باقرزاده به یکباره از خواب زمستانی بیدار شده تا با سوءاستفاده ازفقدان زنده یاد عالمتاج کلانتری ،و در حالیکه هنوز اب کفنش خشک نشده ،مدعی شود که دکتر کاظم "دکان حقوق بشری" را که او در سال 50 درست کرده بود با "دوز وکلک" از دستش در آورده است.
واقعا که بیمایگی و فرصت طلبی و ورشکستگی سیاسی نهفته در این ادعای حقیرانه ایشان که با آمیزه ای از خرمرد رندی نیز همراه است ، گوی سبقت را از مدعیان پیشین نیز برده است.
وی ابتدا چهره ای تاریک از" دهه خشن چریکی شکست خورده پنجاه" که آدم را به یاد حرف های نصیری و ساواک شاه میاندازد، ترسیم میکند. سپس با یک روضه سوزناک "جان به در بردن" حضرتش از دست خشونت های درونی مجاهدین !!وایستادگی دو ساله در برابر رهبری خشن مجاهدین!! ،آکاهانه رطب و یابس را بهم میبافد تا در برابر نسل جوان و بی اطلاع امروز خلط مبحث کند و رهبری امروز مجاهدین را به وقایع آن دهه و کودتای پیکار و فجایع شهرام و بهرام بچسباند تا دست آخر به سنت دایی جان ناپلئون با تاسیس یک باب "دکان جهانی حقوق بشر فروشی"از نوع "مسالمت آمیز" خود را ناجی یکه تاز ملت ایران معرفی کند.
بعد هم از سر لطف و عطوفت خانم کلانتری و دکتر رجوی را شریک خود میکند که گویا دکتر هم مغازه پر رونق اورا بالا میکشد والبته اوهم از سر مناعت چهل سال سکوت میکند ودر برابر این ظلم دم بر نمی آورد!!!
آیا بر این همه یاوه به غیر از توهین به شعور مردم و لگد مال کردن ارزش های انسانی میتوان نام دیگری گذاشت ؟
آیا میتوان به کسی که نزدیک به چهل سال از عمرش را وقف افشای جنایات دو دیکتاتوری کرده و تلاش های شبانه روزی اش در سازمان ملل برای بی آبروو محکوم کردن پیاپی رژیم آخوندهاطی 7 سال متمادی اورا به محبوب ترین چهره ماندگار مدافع حقوق بشر تبدیل کرده بود ، تا جایی که ارکان رژیم را تا بالاترین سطح به لرزه انداخت و برای ترورش سه تیم کشتار همزمان به ژنو اعزام کردند تا حتی به بهای کشتار تمام خانواده اش اورا از سر راه بردارند،اینچنین ناجوانمردانه تاخت و بعد هم ادعای انسانیت و حقوق بشر کرد؟
باقر زاده مبارزه سیاسی را با تجارت اشتباه گرفته واز همین روست که مبارزه اعضای خانواده اش (که اتفاقا مجاهد هم هستند) را دستمایه دکانداری خود میداند (آدم یاد حزب اللهی هایی میافتد که زمان جنگ برسر کوپن بچه های کشته شده شان چانه میزدند). لذا طلبکارانه و گستاخانه به ساحت کسی که به قول خودش" تاریخ مبارزه برای حقوق بشر" را با خون خودش نوشت بی حرمتی میکند.
باقر زاده هرگز نمیفهمد که کارنامه حقوق بشری دکتر کاظم رجوی نیازی به"حمایت " این و آن ندارد. او خود آبروی حقوق بشر است .حقوق بشر دکترکاظم آن است که خود ببوید نه آنکه "نوام چامسکی" بگوید.آن نوع حمایت ها ارزانی دکان های دو نبش شما باد. دکتر کاظم خود سمبل حقوق بشر بود.نوع بودن بی پروا و خروشیدنش و خندیدن و گریستنش و زندگی کردن و در آخر پرواز کردنش عین حقوق بشر بود.
برای فهم بزرگی وشکوه او وحقوق بشری که او مدافعش بود، کافی است کمی به خودتان نگاه کنید تا واقعیت را ببینید.
بزرگترین دشمن تاریخ و مردم ایران ناگزیر شد که برای ساکت کردن اوومبارزه حقوق بشری او، به قلب اروپا لشکر کشی کند. در آخر هم با گلوله ای که پیش از عبور ازقلبش از قران کوچکی عبور کرده بود، به خاک افتاد تا در کنار حسین بن علی، محبوبترین و مظلومترین قهرمان شیعه برای همیشه بیارامد.
و شما اینجا ،دراینسوی دنیا و در پایانی نمور و موریانه خورده ، با آخوندهای منفور همگام شده اید تا یاد و خاطره شکوهمند شهید بزرگ حقوق بشر مردم ایران رابه پلشتی های خود بیالایید وتا شاید کار ی را که آخوند ها هرگز قادر به انجام آن نبوده و نیستند به انجام برسانید. چه دکان ورشکسته ای دارید آقا وچه کسب شرم آوری.ارزانی خودتان باد.
27 فوریه 2012
Blog Archive
-
▼
2012
(71)
-
▼
فوریهٔ
(15)
- حسین باقرزاده و" دکان حقوق بشر"
- ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺳﻪ ﻛﻠﻤﻪ ﺧﻼﺻﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ
- صالح مطلک، دولت کنونی عراق با تصمیم ایران تشکیل شد...
- تشکر و استقبال آخوندها از دولت عراق به خاطر انتقال...
- اشرف تنها نیستی، جهان با تو است
- قطعنامه مجمع عمومی ملل متحد برای توقف کشتار در سور...
- حلق آویز یک کودک توسط خاندان اسد
- تداوم فعالیتهای اتمی رژیم، چه برسرایران می آورد ؟
- حسین اخوان- چرا روحانیون در انقلاب ۲۲بهمن دست بالا...
- وقاحت و بی شرمی، مهمترین مشخصه خامنه ای
- اعتراض شديد مقوا سازان نسبت به توهين به ساحت محترم...
- این مقوا خیلی بدرد آتش شب چهار شنبه سوری میخوره!
- دویست و هشتاد و پنجمین کارزار تحصن ژنو در مقابل مق...
- سی و سه سال جنایات رژیم خمینی- استاد رضا اولیاء
- در حمص نیروهای ارتش بشار اسد، مجبور به عقب نشینی...
-
▼
فوریهٔ
(15)