پیوندهای مفید

دنبال کننده ها

با پشتیبانی Blogger.

روز 17 مهر برابر با 8 اکتبر روز جهانی کودک نام دارد.

کشورهای جهان روزهای کودک مختلفی برای خود دارند؛ اما روزجهانی کودک را خود بچه‌ها به وجود آورده‌اند.
در سال 1986 در چنین روزی 2 تن ازدانش‌آموزان 9 ساله مدرسه آتاتوری در نیویورک با نگارش نامه‌ای از همه بچه‌های دنیا خواستند که با هم روزی را به صلح اختصاص دهند.
کودکان خالق زیباترین احساس‌ها و عشق‌ها هستند که پروین اعتصامی شاعر بزرگ ایرانی هم در این احساس شریک است.

در آستانه ی روز جهانی کودک , برای رعب و وحشت جامعه کودکی بدار آویخته شد......

آنانیکه نه به کودک رحم میکنند و نه به بزرگ و پیر جامعه ....

کودکی که در آستانه ی روز جهانی کودک
و اول ماه مهر
در حالیکه با گریه و زاری اسامی پیامبران را بر زبان میراند,
و مادرش را میطلبید
و گریه کنان تقاضای بخشش میکرد ,
ناجوانمردانه و وحشیانه با جرثقیل بدار آویخته شد ,

تا شاید رعبی و وحشتی باشد برای جامعه ی جوان
رو به طغیانی که در
آستانه ی اول ماه مهر ,
روزی که این کودک میبایست در سر کلاس درس باشد,
برای انکه کودکان سرزمینمان بترسند و شورش ی و طغیانی برای
سرنگونی نکنند,

بهای ظلم و ستم و دو روز بر اریکه ی قدرت ماندن
آخوند را با جان نازنینش پرداخت !!
ولی زهی خیال باطل .....


----------------------------------------------------------------------------------------

سمر آزاد - قتل عمد یک نوجوان به جرم قتل غیر عمد داداشی ...


اگر از کشتار و داغ و درفش جوانان و مردم ایران توسط  این رژیم طی سی سال گذشته چیزی نگوییم، حداقل بیش از دوسال است که از شهادت و دستگیری صدها جوان به دلیل شرکت در قیامهای سال ۸۸ می گذرد. اما دراین دوسال  حتی قاتل همان سه شهیدی که رژیم رسما به قتلشان در کهریزک اعتراف و اذعان نمود معرفی و مجازات نشده است. و کار به جایی رسید که  چندی پیش یکی از مقامات رژیم مدعی شد که در آن نا آرامی ها تنها یک نفر کشته شد که آنهم بسیجی بود!!؟
اواخر تیرماه امسال روح الله داداشی معروف به قوی ترین مرد ایران و جهان، توسط علیرضا ملاسلطانی نوجوان ۱۷ ساله، کارگر یک نانوانی در کرج، در یک نزاع لفظی، به طور ناخواسته و بدون داشتن کوچک‌ترین قصد مجرمانه‌ای به ضرب چاقوکشته شد و امروز چهارشنبه ۲۱ اوت برابر با ۳۰ شهریورماه، علیرضا با حکم جانیانی به اسم قاضی و دادستان ودیگر ملاها و همدستانشان بطورکاملا برنامه ریزی شده  و با تدارکات و تبلیغات زیاد و ازپیش تعیین شده حکومتی به جرم قتل روح الله داداشی  به دارآویخته شد!!؟
بله ماجرا از یک درگیری بین سرنشینان دو خورو بر اثر یک تصادف ساده شروع شد. بنا به گفته متهم و همراهانش که آنان نیز جوانان کم سن و سالی نظیر او هستند در تاریکی شب، آینه ماشین آنها به یک ماشین برخورد کرد و راننده آن ماشین آنها را تعقیب و نهایتا جلوی آنها پیچیده و خودرو یشان را متوقف میکند وبا سرنشینان خودروی پراید، درگیر و راننده را یک کشیده می زند. هیبت و بزرگی هیکل مقتول این نوجوانان رابه وحشت می اندازد.  بهتر است که بقیه ماجرا را عینا از زبان علیرضا بشنویم.
مصاحبه کننده با وی  می نویسد: متهمان این پرونده سه پسر جوان ۱۷-۱۸ ساله هستند. آنها شنبه شب گذشته هنگام تردد با خودروی پراید با خودروی روح الله داداشی، به صورت سطحی تصادف کردند که میان آنها مشاجره ای درگرفت. دراین درگیری یکی ازاین سه جوان بنام علیرضا ملاسلطانی با چاقو ضرباتی به داداشی وارد کرد که موجب مرگ وی شد».


به قسمتهایی از مصاحبه وی با یکی از روزنامه ها، بعد از دستگیری توجه کنید:
چرا چاقو حمل میکردی؟  یک روز برای ملاقات دوستانم به بوستان نزدیک خانه مان رفته بودم که مشاهده کردم مردی غریبه راه یک پسر نوجوان را سد کرده و باتهدید چاقو از او زورگیری میکند من ترسیدم و ازهمان موقع برای دفاع از خود چاقو حمل کردم.
آیا دراین ۴ سال از آن استفاده هم کردی ؟ نه، هیچوقت .
ایا سابقه کیفری هم داری ؟ نه  ندارم .
ازشب حادثه بگو . حادثه چگونه اتفاق افتاد؟ ساعات پایانی شب شنبه بود و در بازگشت به خانه مان  به طور ناخواسته آینه کناری خودروی ما به یک خودروی آزرا برخورد کرد و همین موضوع باعث درگیری ما با راننده و همراه وی شد. بعد ازطی مسافتی خودروی هر دویمان در خیابان پونه متوقف شد و با بالا گرفتن درگیری وقتی مقتول به من نزدیک شد من با دیدن هیکل تنومند وی ترسیده و وحشت کردم و برای نجات جان خود و دوستانم با چاقو به وی حمله کردم .
چطور ازمرگ روح الله داداشی مطلع شدی ؟  من آنشب تا صبح خوابم نمی برد و چهره مرد جوان مقابل چشمانم بود و گمان می کردم مردم او را به بیمارستان منتقل کرده و نجات دادند .  من نام وی را نمی دانستم صبح دوشنبه از طریق رادیو شنیدم که قوی ترین مرد ایران و جهان به طرز مرموزی کشته شده است. با شنیدن این خبر  بشدت شوکه شدم و می ترسیدم او همان باشد که دیشب با ما درگیر شد.  رفتم از روزنامه فروشی چند روزنامه خریدم و با دیدن عکس مقتول دیگر مطمئن شدم او همان مرد بوده است.
اکنون که دستگیر شده ای چه احساسی داری؟  فقط منتظرم هرچه زودتر مجازات شوم. دیگر نمی خواهم زنده باشم، شرمنده خانواده ام هستم . با لحظه ای غفلت، کاری ازمن سرزد که باعث شد جوان بی گناهی را قربانی و زندگی خود و دوستانم را نیز تباه کنم . ..طاقت این همه عذاب وجدان را ندارم، ازهمه خجالت می کشم .
به نوشته همین خبرنگار فرمانده انتظامی استان تهران و البرز تصریح می کند: «هرسه متهم به قتل داداشی هیچ گونه سابقه کیفری نداشته و شایعات مطرح شده پیرامون مصرف مواد مخدر و یا مشروبات الکلی ازسوی متهمان صحت ندارد . وی در ادامه با رد هرگونه ارتباطی میان متهم به قتل و مقتول و برخی سخنان در خصوص شخصی بودن و ازپیش طراحی شدن این قتل، گفت :  این حادثه تنها یک اتفاق بوده است که دراثر برخورد دو خودرو و درنتیجه نزاغ لفظی رخ داده  است.»
در حقیقت حتی اگر این حقایق هم گفته نمی شد باز با نگاهی به اظهارات صادقانه علیرضا  در مصاحبه فوق  درتصادفی بودن این قتل که دردفاع ازخود و ترس از مقتول صورت گرفته است، جای هیچ شک و تردیدی نمی ماند و بخوبی روشن است که این نوجوان بخت برگشته کاملا ناخواسته در این ماجرا وارد شده است و دراین گونه موارد نیز حتی  در قانون مجازات اسلامی! همین رژیم نیز این قتل مجازات مرگ ندارد.
وکیل خانواده مقتول البته در توجیه مجرم بودن این نوجوان میگوید: « اگر داداشی با این فرد درگیر شده و به وی سیلی هم زده، شروع کننده داداشی بوده است پس او(علیرضا) مجبور به ادامه درگیری تن به تن  نبوده و خود او میگوید که ورزشکار است! پس در مقابل فحاشی داداشی و حمله او می توانست فرار کند!  این آقای وکیل درادامه با بلاهت کامل خودش را با یک نوجوان ۱۷ ساله که در تاریکی شب از یک آدم  غول پیکر و بقول همین آقای وکیل، هیکلی به شدت ترسیده است مقایسه میکند و می افزاید من ۴۷ سال سن دارم و اگر من در آن صحنه بودم البته می توانستم ازدست آقای داداشی فرار کنم چون او جثه سنگینی داشت و نمی توانست خیلی سریع بدود! پس می شد علیرضا ازدست او فرارکند!! وی  در پایان این اظهارات بلاهت بار البته مجبور به اذعان اتفاقی بودن قتل می شود ومیگوید: این قتل از قبل برنامه ریزی نشده بود چرا که کسی قتلی را برنامه ریزی میکند این طور رفتار نمیکند و اکنون که قصاص نزدیک است او می گفت که مثلا فلانی او را تحریک کرده است و من هیچ دلیلی در این پرونده ندیدم که قاتل برای این قتل از قبل برنامه ریزی کرده باشد، اما با این تفاصیل بازهم متهم اصلی بی هیچ تردیدی به اعدام محکوم خواهد شد  و من بعید میدانم که خانواده محترم داداشی رضایت دهند. البته وکیل ایشان صغر سن را مطرح کرده است و اینکه باید در دادگاه اطفال محاکمه شود  اما او صغیر نیست و علیرضا ۱۷سال و ۸ ماه سن دارد»!!.
دادستان این پرونده هم البته تاکید کرده است که قتل داداشی اتفاقی  و بدون برنامه ریزی قبلی بوده است. پس دراین ماجرا حتی وکیل خانواده مقتول و یا دادستان همانطورکه ملاحظه می فرمایید به غیرعمد بودن و از پیش برنامه ریزی نشدن این قتل اذعان میکنند.
اما در حکومت این جانیان به آنچه که کسی پاسخگو نیست. این است: قتل کاملا با برنامه ریزی و از پیش تعین شده علیرضای نوجوان، این  قربانی حکومت قهر و خشونت و آدمکشی، به چه گناهی  امروز صورت گرفت؟


آری،  سرانجام  علیرضای جوان نیز مانند دلارام ، بهنود شجاعی و بیشمار کودکان اعدام شده به جرایم اجتماعی در این رژیم، انسانهایی بودند که در سایه شوم حکومت خون و وحشت و ناامنی ملایان چشم به جهان گشودند ، نهایتا نیز بعنوان عامل وایجادکننده همین وحشت و ناامنی با چشمانی بسته به دار شقاوت ملایان آویخته شدند  بدون اینکه به آنان این فرصت داده شود که زندگی در محیطی بجز وحشت و جرم و جنایت را تجربه کنند.


اما سرعت رسیدگی به این پرونده و اجرای قتل عمد و جنایتکارانه  این نوجوان توسط قوه قضاییه این رژیم خود بسیارجای تامل دارد و نمونه بارزی  از گزینشی بودن عدالت!! و البته بی عدالتی و ظلم مطلق در حکومت ملایان است.
چرا که اگر مقتول کسی جز روح الله داداشی بود که از رژیم و احمدی نژاد بیدریغ حمایت کرده و یا با حسن خمینی عکس یادگاری می گرفت، آیا بازهم به این سرعت علیرضای کوچک  به دار شقاوت  آویخته می شد؟! به سطور زیر بنگرید، شاید شما هم مثل من جواب را به آسانی در یابید. 


روح الله داداشی قهرمان مسابقات مردان آهنی در تاریخ اردیبهشت ۱۳۸۹  در بخشی ازمصاحبه خود با جام جم می گوید: «من همین جا قصد دارم خالصانه کمربند قهرمانی ام را به رییس جمهور محترم ، دکتر احمدی نژاد که در عرصه های اقتصاد ، سیاست و ورزش به مردم خدمت میکند،  تقدیم کنم . ازنظر من قوی ترین مرد ایران دکتر احمدی نژاد است، چون مسئولیت های وی به مراتب دشوار تراز بلند کردن وزنه  هایی است که ما با آن سرو کار داریم . او منشا استقامت و برد باری است و من امیدوارم در آینده هم شاهد حمایت های رییس جمهور از ورزشکاران باشم. من قصد داشتم در همان روز فینال کمربند قهرمانی ام را به رییس جمهور هدیه کنم اما چون وقت برنامه کم بود و فرصت چندانی برای صحبت کردن نداشتم، بهتر دیدم در روزنامه جام جم این مسئله را عنوان کنم. در آینده نزدیک و در یک مراسم ویژه، رسما کمربند قهرمانی ام را به دکتر احمدی نژاد تقدیم میکنم»..
 منبع خبر همبستگي ملي