پیوندهای مفید

دنبال کننده ها

با پشتیبانی Blogger.

پشت سرهم وقایعی رخ داده اند که برآیندشان یک فرآیند انکارناپذیرتاریخ کنونی شده است: دیکتاتورها رفتنی هستند.
 درطول کمترازیک سال اخیر, در« جهان عرب و اسلام» , یعنی منطقه ای که بیشترین تعداد و تراکم رژیمهای استبدادی دنیای کنونی را در برداشت, حنبش حق طلبان و آزادیخواهان, برغم شلیک گزمگان و انبوه شهدا, آن قدربر خواسته هایش پای فشرد تا دیکتاتورها یکی بعد ازدیگری سرنگون شدند یا درسراشیب سقوط دست و پا می زنند: بن علی در تونس, مبارک درمصر, علی بن صالح در یمن.

درایران , ام القراء بنیادگرایی شیعی و مرکز «صدوراسلام عزیز»,  نیز , مارپیچ بحران حاکمیت به اوج تازه ای رسیده, پایه های قدرت می لرزد. ولی فقیه و گماشته قبلی اش گوش همدیگر را می جوند و چاقوی خود را تیزمی کنند. کل رژیم تاب تحمل حتی یک تشییع جنازه آرام را از دست داده.....
 رویهمرفته می توان گفت دنیای کنونی دیگر دیکتاتورها را بر نمی تابد. بخصوص دنیای افقی نسلهای جوان (اکثریت جهان), - دختروپسر - و شبکه های اجتماعیشان, دست دیکتاتورها و فاتحه قدرقدرتی – مذهبی و لامذهبی, ازاین نگاه فرق نمی کند- را خوانده اند. آنها - مردم , به ویژه نسلهای جوان -, با دست خالی, اینها- دیکتاتورها را - با تمام برج و باروی آهنین که دورخود کشیده اند, با کل سرکوب و سلاح قتّاله که به کارمی گیرند - , دیگر, به سادگی پذیرا نیستند و به حال خود نمی گذارند. به نظر می رسد که رفتن دیکتاتورهای ”پیر و َسنگ شده” شرط حضور و برآمدن نسل جوان و دلبسته پیشرفت و آزادی ست. پیکارآزادی و زدن زیرآب  دیکتاتوریها,  داوبزرگ  قمار سرنوشت جوانان , تعیین کننده مسیرآینده نزدیک  منطقه و جهان شده است.
گفتن ندارد که حرکت کنونی تاریخ به جوانان چشمک می زند. همینست که در پیچ و خم جهانی شدن داد وستد همه چیز, دیکتاتورها ,حتی,  نزد ”ارباب بی مروّت دنیا” نیز از سکه افتاده اند. برغم سیاست اپیزمنت (مماشات اوبا ما با بنیادگرایی ولایت فقیهی – نمونه رفتاردرعراق,  و استمالت انگلیس و...). ... آدم, چشمهای خود را می مالد و به دورو نزدیک می نگرد: یاد سالهای ۱۹۳۹ به بعد می افتد(ائتلاف علیه فاشیسم), یاد سالهای دادگاه نظامی نورنبرگ و محاکمه سران نازی. خاطره دادگاه آیشمن دراورشلیم (۱۹۶۰/۶۱ ) به ذهن متبادر می شود..... اکنون تریبونال ملل متحد در لاهه و محاکمه ملاودیچ.
یک باردیگر گامهای تازه ای جهت تقویت داد و دادگستری جهانی, که این بار با اندامهای اجرایی و درحال رشد که دیگر نام و طرح مشخص دارند و سالهای اخیر بیشتر به چشم جهانیان آمده اند: قوانین و کنوانسیونهای بین المللی, اعلام رسمی حق مقاومت درمقابل ظلم (مندرج درحکم منع تعقیب مقاومت ماه پیش توسط دادگستری فرانسه), نوزاد پرشگونی به نام اصل آرتوپی (مسئولیت برای حفاظت), حکم جلب قذافی و پسرش, حسابرسی تروریسم دولتی (پرونده قتل حریری درلبنان..),  فشرده می نویسم, به نظرمی رسد  حلزون حقوق بشربین المللی سرش را از مارپیچ خانه بیرون آورده و کمی تندتر راه می رود: محکومیّت جنایت علیه بشریت و جنایت جنگی, قانون انساندوستانه بین المللی, , مردود شمردن ژنوسید و اجرای اصل آرتوپی جلوی چشم جهانیان, همین اصلی که با امضای شورای امنیت برقطعنامه مربوطه مبنای آکسیونهای نظامی غرب در لیبی است و  دارند تسمه ازگرده  دیکتاتورکریه و پریشانفکر می کشند وهمه – به جزسازمانده و شرکت کنندگان کنفرانس ”ضد تروریسم” در تهران , با اشتیاق منتظر نفسهای آخرطرف هستند.
فقط هم مورد کلنل معمرقذافی,”مَلک الملوک” شمال آفریقا نبوده. دهه پیشتر وضعیت اضطراری پینوشه را داشتیم, که توازن قوا مانع شد و طرف  ِقصِردررفت. بعد دستگیری و انتقال فلان دیکتاتورخونریز آفریقایی (چارلزتیلر) به دادگاه ویژه سئیرالئون در لاهه,  سپس دستگیری و تحویل میلوسویچ به دادگاه/ تریبونال یوگسلاوی ملل متحد(درلاهه) , محکومیّت دمیانوک  دردادگاهی درمونیخ, تقریباً ۷۰ سال پس از وقوع هولوکاست. هم اکنون نیز دراشتوتگارت آلمان ایگناچه مورواشیاکا, سردسته باندهای آدمکش روآندا, برصندلی ”اتهام کشتار و فرمان کشتارازراه دور” نشسته است, موردی جدید. وی سالها در مانهایم آلمان مستقر بود و ازآن جا دستورترورو آدمکشی جمعی مردم عادی بی دفاع را صادر می کرد.  این اولین دادگاه بین المللی است که (براساس قانونی از حقوق بین الملل که از سال ۲۰۰۲ بدینسو اعتباراجرایی یافته) در آلمان تشکیل می شود, یقیناً آخرین آن نخواهد بود. و بالاخره, همین دوسال پیش دستگیری رادوآن کاراچیک, و اکنون بعد از ۱۶ سال اختفاء و اغماض صاحبان قدرت, سرانجام دستگیری و انتقال ” ژنرال ملادیچ” به لاهه. دیدیم که آن ژنرال متکبر و گردنکش, که به سادگی فرمان کشتار و  تصفیه قومی می داد, اکنون سر تراشیده و مات, خفیف  و خوار برصندلی اتهام نشسته , بلند که حرف می زند از سالن دادگاه اخراج می شود! عدالت صبوراست ولی ول کن نیست. هریک از این دادگاهها که برشمردم  گامی ازحرکت همان حلزون به راه افتاده است:  نمودی از مدنیّت معاصرو نمونه ای از دینامیسم جدید داد و عدالت.  مردان جنایتکاری که زمانی در تصور مصونیّت ابدی دیکتاتوری بی محابا فرمان کشتارمی دادند و یکته تازی می کردند .... مالکی و عاملان جنایتها براشرف  نیز نوبتشان خواهد رسید. ..... نه به انگیزه انتقام, بلکه برای حصول عدالت است که فراموش نمی کنیم.
روندی که اشاره کردم  داشت افتان و خیزان پیش می رفت که ناگهان « توفان عرب» درگرفت.  فرآیندی قطعاً تاریخی که بی تردید بر ”عجم” نیز  تأثیرات خاص خود را دارد :
 پیش روی نسل بیشماران ایران, جمله دیکتاتورهای فرتوت جهان عرب سریعاً به هزیمت افتادند. دانه درشتها, پشت سرهم, از تخت  سرنگون شدند ... پس «می توان و باید»!  شمارش معکوس سلطه مطلق بقیه هم که قدرت خود را صاحب مطلق قانون و حق مردمان می دانستند شروع شده است. حالا جلوی چشم ایران و جهان قذافی دارد  نفسهای آخر را می کشد و بشاراسد هم در غرقاب نفرت عمومی, تحریم  و انزوا.....دست و پا می زند.
 +++
 همین نمونه ”دکتربشار اسد” ,چشم پزشک سابق مقیم لندن و قصّاب کنونی مردم شهرهای به پاخاسته سوریه را بگیرید. ۲۹ سال پیش حافظ اسد, پدروی و دیکتاتورسابق سوریه درمقابل مخالفانی که در شهر «حنا» دست بالا را داشتند, در موقعیت مشابهی قرارداشت. چه کارکرد؟ ابتدا درب کشور را روی خبرنگاران و رسانه های خارجی بست, سپس گردانهای توپ و تانک و ۱۲ هزارنیروی تا دندان مسلح, بعلاوه هواپیماهای پرازبمب به آن شهرفرستاد و فرمان آتش داد, نه تنها به سمت مخالفان مسلح, بلکه به روی محله های مسکونی در تقریباً سراسرشهر حنا. حتی به کودکان هم رحم نکرد.  با شکیک اززمین و هوا و قتل عام دستکم سی / چهل هزارنفری از اهالی بی دفاع شهر میخ خود را در خون کوبید. آن زمان دنیا و قدرتهای بزرگ که هیچ, حتی ممالک همسایه هم اعتراضی نکردند.  دیکتاتوری حزب بعث سوریه ( دررأسش حافظ اسد و خاندانش ) در”قدرت” تثبیت شد. خبرگزاریها و سخنگوهای رسمی و نیمه رسمی شرق و غرب (به جای حقوق بشر) قتل عام را توجیه کردند, که  « حافظ اسد و دولت سوریه عامل ثبات درمنطقه» بوده است! همان دولتی که به لبنان هم لشگرکشید! خب, آن زمان هنوزدهه آخر «جنگ سرد» بود و ژنرال اسد با برژنف  عکس می گرفت.
 درپایان دهه نود که اردوی شرق فروپاشیده بود, درآستانه جنگ کویت, اسد ( دیکتاتورورهبر حزب بعث سوریه) ترجیح داد – به جای پشتیبانی حزب بعث عراق - با طرف قویتر(یعنی با ایالات متحده- بوش پدر) بسازد. مدتی این دیکتاتوری خونریز سوگلی دوم آمریکا درمنطقه بود, ۱۹۹۴حتی مستربیل کلینتون هم به زیارت حافظ اسد راهی دمشق شد و دستهای خونین وی را به گرمی فشرد. خلاصه,حافظ اسد, با وجودی که روابط خوبی با ولایت فقیه بهم زده بود, کماکان به عنوان «ستون ثبات منطقه» تروخشک می شد. ترکیه هم لام ازکام بازنمی کرد که هیچ, روابط  برادری با سوریه داشت.
حافظ اسد که مرد, خاندان اسد و..., که دهها سال بود عمود خیمه قدرت و ثروت مملکت به شمارمی رفت, برای تثبیت الیگارشی حاکم پسردوم دیکتاتوررا ازلندن و مطب چشم پزشکی به دمشق فراخواند. بشاراسد همه کاره شد. دیگر اقوام و نزدیکانش هم, دررأس ارتش, پلیس و سازمان امنیت و... معلوم شد دولت بشار با رنگ و روغن جدید, اما با همان ساختارها و رویه کاری,  همان الگوی دیکتاتورمرحوم ابوی را ادامه می دهد, البته منهای شمایل نظامی.
بعدها که انقلاب اطلاعات جهان را کمی متحوّل و به هم نزدیکترکرد. مردم منطقه و جهان, بخصوض جوانان افقی بهم وصل شدند, نسیم آزادی عقیده و حقوق بشر به همه جا پیچید. دیگر, رفته رفته, موقعیت دیکتاتوریهای خونریز و ساختارهای عمودی یک طرفه متزلزل شد. زیرپوسته خشن استبداد, همه جا زمزمه « نان و آزادی»  به جنب و جوش آمده بود. سرانجام بیکاری, ستم و تحقیر کار را به انفجار کشاند. توده های جوان, دلیرو حق طلب, به میدان آمدند  و جمله دیکتاتورها به هزیمت افتادند. توفان عرب که پیش آمد, بادهای تند سرنوشت برسوریه , «ستون ثبات منطقه»,  نیز وزیدن گرفت. مردم, رفته رفته به خیابان ریختند, ابتدا کم شمار, بشار اسد با تاکتیکهای پیش پا افتاده فریب, - وعده و وعید درعین سختگیری امنیّتی -  مانورداد: هم تیراندازی و هم سخنرانی! اما توفان فروننشست, جمعیت خیابان و شمار شهرهای معترض بیشترو بیشتر شد.  درگیری و شعارهای تند و مارش خیابانی شهربه شهر تمام کشوررا گرفت. بشاراسد باردیگر توپ و تانک را جمع و جور و به شهرها و خیابانهای کشورفرستاد. همان رویه ابوی و دیکتاتوری سابق, اما زمانه عوض شده بود. خبرها در لحظه به سراسردنیا می رفت و مشتش باز می شد.  وانگهی, جهان دیگر آن جهان دوقطبی نبود و جنگ سرد  نقشی نداشت. دیگر «عامل ثبات درمنطقه» نیز مثل سابق مهم نبود. اصلاً از « تفاهم» بیرونی خبری نبود. برعکس, برخلاف زمان پدرش, ملل متحد  و سازمانهای حقوق بشری به سرعت موضع گرفتند, علیه جنایتهای جاری خاندان اسد.  متحدی چون ولایت فقیه هم برای «پرستیژ» اش منفی بود. البته سپاه قدس و شاخه های سوری اش در شلیک و کشتار مردم فایده « اتحاد استراتژیک» خود را نشان می دهد, حتی عراق هم  این کاره است (۱). شاید , حتی, وجود این آلیانس عجیب الخلقه مذهبی- لامذهبی ( سوریه لاییک  + ”جمهوریهای اسلامی عراق و ایران”) قدرتها را کمی مجاب کند! چرچیلی که درآن طرف نیست, چمبرلنها را می شود به راه آورد. لابد همین فکر است که بشاراسد را در ادامه کشتار جسور کرده, ولی جهان جدید و جوانان – سوریه و منطقه و..- چه کارمی کند؟  آن طرف مرز, ترکیه را چه کند, که برخلاف زمان پدرش مرزهای خود را به روی مخالفان و اپوزیسیون بازکرده است؟ گروههای مخالف دیکتاتوری اسد درترکیه دورهم جمع شدند و صدای نمایندگان و سخنگویانشان در جهان مجازی پیچید. پس آلترناتیوی وجود دارد.  تظاهرات خیابانی هم , با سوزاندن تصاویر خامنه ای- احمدی نژاد,  جواب  اتحاد جنایتکاران علیه بشریت را می دهند. ملل متحد و نهادهای حقوق بشری هم طرف مردم موضع می گیرند (۲). وانگهی, با افشای دخالت سپاه قدس در کشتارها, با موضع رسمی ولایت فقیه علیه حرکت مردم سوریه, اکنون دیگر افکارعمومی منطقه و جهان فهمیده که آن « حاکمیت ملی » خاندان اسد  روی «آلیانس دیکتاتورها» سوارست!
 آیا نیروها, احزاب و گروههای آزادیخواه کل منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا  نیز به صرافت می افتند, ضرورت همبستگی / بلکه همگامی و نوعی تجمع و  اتحاد منطقه ای را دردستورکار قرارمی دهند ؟
 سازمان ملل, سازمانهای حقوق بشری, سیاستهای اروپایی و حتی , لنگان لنگان سیاست آمریکایی نیز علیه بشاراسد, دیکتاتورخونریزسوریه, پرچم نشان می دهند. «تحریم» و, شاید, درصورت پایداری پیکار آزادی در خیابان,  حکم جلب بین المللی دیکتاتورسوریه نیزمطرح شود. مبارزه برای آزادی آینده دارد و دیکتاتورها رفتنی اند.
 +++
همین الان که این سطوررا می نویسم خبرگزاریها گزارش داده اند, واحدهای توپ و تانک بشار اسد , با همان طرح و برنامه قتل عام مردم بی دفاع( به سیاق پدر), این بار وارد شهر « َحماه» شده اند. خبر, ثانیه ای پس از ورود تانکها به جهان پخش شده. خبرنگاران, فعالان حقوق بشری,  رسمی یا گمنام, به علاوه نسل جوان, با تلفن دستیهای دوربین دار, کمپیوتر و انترنت و ماهواره و.... همه  جهانی شده اند, کشتار را نمی شود در خفاء پیش برد. تاوان دارد. دیگر توده های معترض و شورشگر, بعد از هرکشتاری در انزوا و و بی خبری فراموش نمی شوند. با هرقتلی, تصویرقاتل و مقتول, روی آنتنهای جهان همه را به اعتراض می خواند. دنیا و وجدانهای بیدار و نگران, مردم عادی و  سازمانهای حقوق بشری فعالند, جهان دیگر مثل سابق بی خبرو ساکت نمی ماند. صدای اعتراض, درشلیک گلوله و زجرزندان و شکنجه محو و خاموش نمی شود. شبکه های اجتماعی زنده و گسترده اند, فشار ازپایین , - بنی آدم اعضای یکدیگرند - . بالاییها را هم آرام و بی عمل به حال خود نمی گذارد. ”مرزهای بسته” بشار اسد, گره ازکار فروبسته او نخواهد گشود. نفرت ازفرمان کشتار بیشماران حق طلب جهانی می شود و دامن او و حاکمیتش را خواهد گرفت. با ادامه توفان عرب,  توازن قوای استراتژیک منطقه ای آشکارا به زیان بشار اسد است, سقوطش دیر و زود دارد, قطعاً سوخت و سوزندارد. شمول زمان و « فراموشی جنایتها» آکتوئل نیست.
 اکنون همه این وقایع اتفاقیه, نسبت به دوران جنگ سرد و یخ زدن حقوق بشر,  وضعیت متفاوتی را , به سود مردم ازادیخواه, رقم می زند. جمع که می زنیم می بینیم فرآیند جاری,  رشد و نموّ «پایه دوم سیستم دموکراسی» را جدّی تر می کند. محض فایده تکرار اشاره می کنم: پایه نخست دموکراسی  همان میزانهای کلاسیک است( انتخابات آزاد, حکومت قانون و کثرت گرایی) , اما پایه دوم , رو به رشد آشکار, مؤلفه رعایت حقوق بشربین المللی توسط دولتها ست. حقوق بشرو مراعات تعهدات و کنوانسیونهای بین المللی. این دوّمی که پیشترها جنینی, فقط  درسند و نوشته های اولیه حبس بود, اکنون سرازتخم تاریخ بیرون زده , صدای جیک جیک اش در « لاهه» به گوش می رسد.
 اکنون, شهر لاهه, به اعتبار شمار و موارد کاری در دادگاههای کیفری بین المللی اش, معبد و مکه ستمدیگان و حق طلبان, شهر افتخارداد و دادگستری بشری شده است.
 دیکتاتورها از این شهر و دادگاههایش, از دادستانها و قضاتش می ترسند –  و بگذاربیشتر بترسند! ازترس و لرز همین عدالتخانه ها ست که خامنه ای, جبّار فرتوت و شاخ شکسته ,بانکدار تروریسم جهانی,  به « کنفرانس ضد تروریسم» درتهران دعوت می کند  و بسیاری جانیان شناخته شده علیه بشریّت, مجرمان مارک خورده گذشته و حال و آینده, در ام القرای تروریسم, کناراو ”کنفرانس” می دهند. ولی فقیه بی خود زورمی زند. تدبیر چرخ گردون فراتر از اینهاست. و نسل بیشماران منطقه و جهان آشکارا براین خیمه شب بازیها اشراف و برتری عملی دارد. دنیا تجربه خودکشی, یا محاکمه و مکافات دیکتاتورهای قرن بیستم را می شناسد. درقرن کنونی نیز سرعت وقوع  و شمار رویدادهای آموزنده بیشترشده:  بعضی از این دیکتاتورها را  کدَبسته تحویل قانون دادند و برخی را , سرتراشیده بر خاک ذلت می بینیم!
 دیگر برتری ”قدرت” بر قانون قطعاً مطلق نیست. سمت و سوی جنبشها اثبات کرده که هدف  فراسوی سقوط استبدادست: پیش به سوی آزادی.  دیکتاتورها بدون تردید رفتنی اند!
-----------------------------------
۱ - خبرگزاری فرانسه ۷/۴/۹۰: «نخست‌وزیر عراق گفت، ثبات منطقه‌ای با ثبات سوریه مرتبط است، وی درحالی که اتحادیه اروپا و آمریکا تحریمها علیه دمشق را افزایش داده‌اند، خواستار روابط اقتصادی قویتر شد.  
دفتر وی در بیانیه‌ای گفت، نوری مالکی به هیأتی از تجار سوری روز دوشنبه در بغداد گفت، ”ثبات منطقه درکلیت آن به ثبات و امنیت سوریه بستگی دارد ”. »
۲ – بی بی سی- فارسی - جهان – ۵ ام ژوییه: ”عفو بین الملل سوریه را متهم به جنایت علیه بشریت کرد
http://www.bbc.co.uk/persian/world/۲۰۱۱/...
عفو بین الملل می گوید سرکوب معترضان و طرفداران دمکراسی در سوریه احتمالا جنایت علیه بشریت است و خواستار تحقیق درباره این خشونتها شده است.”

Blog Archive